ای عبید این گل صد برگ بر اطراف چمن


هیچ دانی که سحرگاه چرا می خندد

با وجود گره غنچهٔ و تنگی دل او


حکمتی هست نه از باد هوا می خندد

چون ثبات فلک و کار جهان می بیند


به بقای خود و بر غفلت ما می خندد